هر چقدر این مطالعه و آشنایی بیشتر باشد مخاطب هم احساس همدلی بیشتری با او و برنامهاش میکند. او سواد مجری را در اینگونه برنامهها تاحدی میداند که اگر نویسنده هم دچار خطا شده باشد مجری بتواند آن را اصلاح کند و بپوشاند و اگر مطلب رسا نبود او بتواند با انتخاب لحن و رفتار مناسب آن را تفهیم کند.
او که خیلی با تقسیمبندی مجریان برای حیطههای مختلف برنامهسازی موافق نیست، معتقد است: «اگر مجریای توانایی حضور در چندین برنامه با موضوعات مختلف را داشته باشد هیچ مشکلی به وجود نمیآید. چه بسا مجریای که به ادبیات واقف است بتواند بهتر یک برنامه مناسبتی و عزاداری را اجرا کند تا کسی که مطالعات دینی دارد اما نمیتواند یک بیت شعر را درست بخواند. به نظر او باید تقسیمبندی مجریان برای حضور در برنامههای مختلف براساس تواناییهای آنها سنجیده شود.»
اما مدرس به نکته دیگری هم در این باره اشاره میکند و آن وجود یک شورای معارف در صدا و سیماست که سالهاست ترکیبش تغییر نکرده است.
این شورا با تصویب قوانینی برای ساخت برنامههای مناسبتی تاحدی دست تهیهکنندهها را برای خلاقیت و نوآوری بسته است و به این ترتیب یک مجری مجبور است گاه متنهای بسیار ضعیف، شتابزده و کم عمق را بخواند؛ متنهایی که حتی حالت چالشی ندارند و بحثهای معارفی را ایجاد نمیکنند. آن وقت چطور میشود انتظار داشت که تعداد مخاطبان برنامههای مناسبتی هر روزافزایش یابد.»
در ادامه، مدرس به حضور مهمانان برنامههای مناسبتی اشاره میکند و معتقد است که در دعوت از مهمانان حتما باید اصول زیباشناسی رعایت شود و بیان شیوا، ظاهر آراسته، ادب، مخاطبشناسی و حتی داشتن اطلاعات تازه و به روز برای یک مهمان بسیار مهم است در حالی که مدیران گروه حتی به این مسئله نه اشراف دارند و نه معتقد به انجام آن هستند.
مدرس در پایان به برنامه رادیویی «اینجا چراغی روشن است» که در ماه مبارک رمضان سال گذشته از رادیو جوان پخش میشد اشاره میکند و میگوید: « این برنامه ثابت کرد که میتوان با بهرهگیری از متون ادبی و غنا بخشیدن به بیان یک مجری راز و نیازی را با خدا داشت که اشک مخاطب را دربیاورد و او را چند درجه روحانیتر کند. حتی اگر یک برنامه معارفی و مناسبتی در تلویزیون فقط بتواند برای لحظهای مخاطب را درگیر کند و قلب او را بلرزاند ثواب آن بیش از ساخت چندین برنامه مناسبتی کم محتوا اما پرهزینه و آنتن پرکن است.»